پایان کار ملوان با بقاء در لیگ برتر

ملوان و فراز و نشیب های لیگ بیست و دوم

گیلان نوا : ملوان پس از چندین فصل حضور در لیگ یک کشور، بار دیگر به لیگ برتر بازگشت، بازگشتی پر از اتفاقات ریز و درشت و گاها اتفاقات تکراری، هواداران قوی سپید در اولین فصل حضورشان پس از بازگشت به بالاترین لیگ کشور بازهم تا هفته های پایانی بایستی استرس سقوط و یا عدم […]

گیلان نوا : ملوان پس از چندین فصل حضور در لیگ یک کشور، بار دیگر به لیگ برتر بازگشت، بازگشتی پر از اتفاقات ریز و درشت و گاها اتفاقات تکراری، هواداران قوی سپید در اولین فصل حضورشان پس از بازگشت به بالاترین لیگ کشور بازهم تا هفته های پایانی بایستی استرس سقوط و یا عدم سقوط تیمشان را به جان میخریدند.

هرچند کمک های مهندس پوررشید مسکنی برای دردهای ریز و درشت هوادارانی بود که گویی غم و دردشان تمامی ندارد، اما عدم جذب یک اسپانسر قدرتمند (موردی که مسئولین پیش از آغاز فصل قولش را داده بودند) در کنار مهندس پوررشید مزید بر علت بود تا از همان ابتدا تن هواداران بلرزد، مهندس ملوانی ها به واقع و به تنهایی بار هزینه های کوچک و بزرگ ملوان را به دوش کشیده بود و آنقدر محجوب و سر به زیر بود که حتی یک انتقاد و حتی یک مصاحبه بر علیه کسی در طول فصل انجام نمیداد!

پوررشید تنها خستگی هایش و درد و دل هایش را در همان جمع خودمانی اش و با پژمان و مازیار بازگو میکرد، پژمان و مازیاری که گرم و سرد چشیده این فوتبالند و میدانند در فوتبال این کشور باید با داد و فریاد به خواسته شان برسند، اما در طول فصل آنها هرچه بیشتر فریاد زدند مسئولین شهر کمتر شنیدند، اصلا گویی در این شهر از ابتدا مسئولی برای رسیدگی به یکی از مهمترین عوامل حرکتی و شادی آور مردم شهر وجود نداشت!

ملوان تیمش را ابتدای فصل با توجه به بودجه مصوبه توسط مهندس اشکان پوررشید بست، بودجه ای که اگر نمیبود مشخص نبود ملوان در انتهای فصل قرار بود برایش چه اتفاقی بیفتد، آنها مجبور بودند با توجه به عدم انجام مسئولین شهر به قول هایشان، با بودجه ای محدودتر تنها تیمی را محیای حضور در رقابت ها کنند که در اولین فصل بتواند خودش را در لیگ سخت بیست و دوم حفظ کند.

ملوان دومین تیم با کمترین بودجه لیگ بود، و از این رو شاهد حضور بازیکنانی اکثرا با سابقه حضور در لیگ یک و جذب مهره های تیمهای انتهای جدولی لیگ برتر و با حضور ظاهرا چند بازیکن اسم و رسم دار که حتی سایه ای از آنها در زمین مسابقه دیده نشد، تمام این موارد مسبب بدترین شکست ملوان در خانه پس از بیست سال و بدترین شکست بیرون از خانه ملوان برابر تیم سقوط کرده آن هم پس از حدود بیست سال شد!

شاید آنهایی که فوتبال را به شکل حرفه ای تری دنبال میکنند، در شروع رقابت ها ملوان را جزو گزینه های اصلی سقوط میدانستند، اما خوشبختانه تیمهایی با نتایج ضعیفتر از ملوان نیز در لیگ حضور داشتند و در نیم فصل دوم هرچه ملوان بیشتر میباخت آنها نیز همراه و هم قدم تر با ملوان گام بر میداشتند.

در این بین نباید از زحمات مازیار زارع سرمربی ملوان به راحتی چشم پوشی کرد، او در کنار تجارب چند فصل اخیر و با کمک همراهانش و با تعصب مثال زدنی اش بر روی نام ملوان و انزلی هرچند که دستش بسته بود اما سعی میکرد تعصب را تا جایی که امکانش بود به بازیکنان اکثرا کم نام و نشانش نیز تزریق کند، شاید بتوان این مورد را مهمترین دلیل بقای ملوان در لیگ دانست، ملوان در اکثر دیدارها به گواه کارشناسان بازی های چشم نوازی رو به نمایش میگذاشت اما کم بودن عمق اسکواد (نداشتن مهره جایگزین مناسب) بزرگترین دلیل عدم نتیجه گیری تیم بود، هرچند بعضا نتایجی که در برخی دیدارها اتفاق افتاد به مذاق اکثر هواداران ملوان خوشایند نبود، اما همینکه ملوان توانست با تحمل بار مشکلات ریز و درشت خودش را در اولین فصل حضورش در لیگ برتر حفظ کند میتواند نتیجه خوبی قلمداد شود.

با وجود همه اینها و با تمام نا ملایمتی های صورت گرفته، انتظار میرود یک بار برای همیشه قصه پر غصه ملوان به سرانجام برسد و بار دیگر هواداران این تیم شاهد بال گشایی ملوانشان باشند، حال که افرادی متعصب و کاربلد بر مسند مدیریت و فردی دلسوز مانند مهندس اشکان پوررشید بر روی کار است انتظار میرود بیشتر از اینها از این افراد مراقبت به عمل آید، البته تمامی این موارد در صورتی است که این افراد در فصل آینده نیز بخواهند همچنان به عشق ملوان و هوادارانش به کار خود ادامه دهند.

همانطور که مازیار در یکی از مصاحبه هایش گفت لیگ برتر دیگر آن لیگ برتر سابق نیست و باشگاه ها هزینه های گزافی را برای تیمداری انجام میدهند، هرچند که هواداران ملوان انتظار چنین هزینه های رویایی را در سر ندارند و همینکه بتوانند تیمی قابل احترام، همان چیزی که حق مسلم فوتبالی ترین مردم کشور است را داشته باشند برایشان کفایت میکند، تیمی که برابر تیمهای مدعی از پیش بازنده نباشد و همانند سابق هرتیمی از رویارویی با ملوان تنش بلرزد!

این گوی و این میدان…