شهید نصر
زندگی سیدحسن نصرالله در دوران کودکی
سیدحسن نصرالله در ۳۱ آگوست ۱۹۶۰ میلادی در روستای «البزوریه» در جنوب لبنان که به محله فقیرنشین شهره بود، به دنیا آمد. نام مادرش «مهدیه صفیالدین» و نام پدرش «سید عبدالکریم» بود. وی دارای سه برادر و ۵ خواهر بود که سیدحسن نصرالله فرزند ارشد خانواده محسوب میگشت.
در زمان کودکی سیدحسن نصرالله، پدرش به شغل سبزی و میوهفروشی مشغول بود. او بهدلیل فشارهای اقتصادی جنوب لبنان همراه خانواده به بیروت مهاجرت کرد و در حاشیه پایتخت در محله کرنتینا سکنی گزید.
خودش خاطرنشان کرده است که در کودکی شال مشکی و بلند مادربزرگش را دور سر میپیچانده و به حاضران میگفته من روحانی هستم، پشتسرم نماز بخوانید. شخصیت سیدحسن نصرالله در محله کرنتینا شکل گرفت.
وی در نوجوانی نزد پدرش در مغازه میوهفروشی کار میکرده. سیدحسن نصرالله برخلاف دوستانش که همیشه راهی زمینهای فوتبال و سواحل توریستی بیروت بودند، به مناطق مجاور کرنتینا همانند، النبعه، سنالفیل و برج حمود میرفت تا از فضای معنوی مساجد آنها استفاده کند.
وی از کودکی علاقه فراوانی به مطالعه داشت و در زمینه دین مطالعات زیادی انجام داده است. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسههای کوی النجاح و سنالفیل پشتسر گذاشت و همزمان با جنگهای داخلی لبنان به اتفاق خانواده به بازوریه، زادگاه خود بازگشت و در شهر صور دوران دبیرستان را تمام کرد.
جنبشهای چپ مارکسیستی و کمونیستی در آن دوران در البازوریه بسیار فعال بودند، اما وی به جنبش اسلامی امل که امام موسیصدر آن را در لبنان پایهریزی کرده بود، پیوست. دیری نگذشت که سیدحسن بهعنوان نماینده امل در البازوریه فعالیت سیاسیاش را گسترش داد. او در مسجد صدر شهر صور با یک روحانی مدرس علوم دینی به نام سیدمحمد الغروی آشنا شد و با کمک او برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف رفت. در آنجا سیدحسن نصرالله سراغ آیتالله سیدمحمدباقر صدر را گرفت اما او را به شخصی به نام سیدعباس موسوی معرفی کردند و در اولین دیدارش با موسوی در ابتدای گفتوگو سعی کرد از لهجه لبنانی دوری کند و با عربی فصیح صحبتش را آغاز کرد.
سیدحسن نصرالله تحصیلاتش را در نجف نزد موسوی و آیتالله صدر ادامه داد و در سال ۱۹۷۸ مقدمات را بهپایان رساند. در این دوران در کشور عراق تحولات سیاسی و امنیتی فراگیر شده بود.
در این تحولات طلاب علوم دینی حوزه نجف همواره تحت تعقیب بودند. طلبههای لبنانی نیز در این دوران با اتهامات مختلفی از جمله همکاری با حزبالدعوه عراق، همکاری با جنبش امل در لبنان یا ارتباط با حزب بعث حاکم بر سوریه مواجه بودند.
وی بهدلیل فشارهای موجود در عراق به لبنان برگشت و در حوزه علمیه بعلبک مشغول به تحصیل و تدریس شد. در کنار تحصیلات حوزوی، سیدحسن نصرالله از آموزشهای نظامی غافل نماند و دورههای مختلف چریکی را پشتسر گذاشت. سیدحسن به دلیل توانایی در مدیریت و فرماندهی، بهعنوان نماینده جنبش امل در دره بقاع منصوب شد.
در دیداری که سیدحسن نصرالله در سال ۱۳۶۰ با امام خمینی(ره) در تهران داشت، امام وی را به عنوان نماینده خود در امور حسبیه و اخذ امور شرعیه در لبنان منصوب کرد. سیدحسن نصرالله در زمان دریافت این حکم ۲۱ ساله بود و اولین کسی از رهبران حزبالله لبنان بود که چنین حکمی را از امام خمینی(ره) دریافت کرده است.
تحصیلات
سیدحسن نصرالله در نوجوانی در سال ۱۹۷۶ به نجف رفت و تحصیلات حوزوی خود را در آنجا آغاز کرد. سیدحسن در سال ۱۹۷۸ به لبنان بازگشت و در مدرسه الامام المنتظر(ع)، که شهید سیدعباس موسوی آن را تأسیس کرده بود، تحصیلات حوزوی خود را پی گرفت و در همان حال، به فعالیتهای سیاسی در جنبش امل در منطقه بقاع مشغول شد.
چگونگی شکلگیری حزبالله
در سال ۱۹۸۲ با آغاز اشغال لبنان، جنبش امل به دو جریان تقسیم شد، جریان اول به رهبری نبیه بری، خواهان قرارگرفتن نیروهای جنبش در کنار جبهه نجات ملی بود و جریان دوم که سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله آن را رهبری میکردند، خواستار حفظ نیروهای اصولگرای شیعی و سازماندهی آنها برای رویارویی با اشغالگران اسرائیلی بود.
مهمترین دلیل نیروهای شیعی در ملحق نشدن به نیروهای جبهه نجات ملی، وجود شخصیتی چون بشیر جمیل بود، چرا که بشیر جمیل در کنار روابطش با اسرائیل بهدنبال ریاستجمهوری لبنان بود.
دبیرکل حزبالله لبنان
در سال ۱۹۹۲ و پس از شهادت سید عباس موسوی، دبیرکل وقت حزبالله لبنان، با اجماع شورای رهبری حزبالله سیدحسن نصرالله، دبیرکل جدید این جنبش شناخته شد.
شهادت سیدعباس موسوی همراه خانوادهاش، تأثیر بسزایی در روحیه مردم لبنان و بویژه رزمندگان حزبالله گذاشت و پس از آن بود که مبارزات و حملات حزبالله شکل جدیدی به خود گرفت و حمایت عمومی در میان مردم لبنان از حزبالله رو به فزونی نهاد.
در این میان، اسرائیل نیز در سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶ عملیاتهای «خوشههای خشم» و «تسویه حساب» را به اجرا گذاشت که با مقاومت سرسختانه حزبالله، که از کمترین امکانات نظامی برخوردار بود، روبهرو شد.
در ماه سپتامبر ۱۹۹۷ دو تن از رزمندگان حزبالله در حمله به یکی از مواضع ارتش اسرائیل در منطقه جبلالرفیع در جنوب لبنان به شهادت رسیدند و پیکر آنان بهدست نیروهای اسرائیلی افتاد.
تلویزیون رژیم اسرائیل بدون اطلاع از هویت این دو نفر، تصویر خونآلود آنان را به نمایش گذاشت، بهسرعت مشخص شد که یکی از این دو تن، سید هادی، فرزند سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله است.
انتشار این خبر همانند بمبی در جامعه لبنان صدا کرد و تحول بسیار مهمی در پی داشت. در تاریخ لبنان، چه در زمان جنگ داخلی و چه در مقابله با تجاوز نظامی اسرائیل، هیچگاه دیده نشد که فرزند یکی از رهبران گروهای سیاسی و یا شبهنظامیان در راه مبارزه کشته شده باشد.
این واقعه، موجی از احساسات جوشان همدردی، احترام و شیفتگی را نسبت به دبیرکل حزبالله در میان همه طوایف مذهبی لبنان در پی داشت، به گونهای که همه آحاد ملت لبنان از هر دین و مذهبی، تحتتأثیر شدید این واقعه قرار گرفتند.
رهبران سیاسی لبنان نیز یکی پس از دیگری به دیدار سیدحسن نصرالله رفته و ضمن گفتن تبریک و تسلیت به مناسبت شهادت سیدهادی، نسبت به شخصیت مبارز و صادق دبیرکل حزبالله، مراتب قدردانی و احترام خود را ابراز داشتند.
پیروزی بر رژیم صهیونیستی
در سال ۲۰۰۰ میلادی و در زمانی که مذاکرات یاسر عرفات و مسئولان امریکایی و اسرائیلی برای حل کشمکش خاورمیانه، راه بهجایی نبرده بود، ارتش رژیم صهیونیستی در حرکتی یکجانبه و بدون گرفتن کمترین امتیازی از حزبالله، از اراضی اشغالی جنوب لبنان عقبنشینی کرد و بجز مناطق محدود مزارع شبعا، نیروهای خود را از همه مناطق تحت اشغال عقب کشید.
این شکست مفتضحانه، علاوه بر استحکام بخشیدن به مواضع حزبالله، مبتنی بر مقاومت، باعث شد تا سیدحسن نصرالله به موفقیتی بیسابقه در میان اعراب دست یابد و بهعنوان مهمترین شخصیت جهان عرب شناخته شود.
از سوی دیگر، حزبالله لبنان با تکیه بر این موفقیت، توانست حضور خود را در عرصه سیاسی لبنان تقویت کند، تا جایی که علاوه بر حضور پرتعداد در پارلمان لبنان، سکان تعدادی از وزارتخانهها را نیز بهدست گیرد.
چگونگی ارتباط با آیتالله خامنهای
رهبر انقلاب اسلامی ایران
سیدحسن نصرالله، از زمان ریاست جمهوری رهبر انقلاب، یعنی آغاز تأسیس و تشکیل مقاومت لبنان در سال ۱۹۸۲ در زمان حیات امام خمینی (قدس سره الشریف) با ایشان در ارتباط بود. وی در آن زمان، به ایران و نزد ایشان میرفت و هر دو ساعات زیادی حول مسائل مقاومت گفتوگو میکردند. این دیدارها پیوسته در ایران برگزار میشد و به گفته شهید مقاومت، در نتیجه همین تماس مستقیم و تجربه مستقیم، علاقه و اعتقاد خاصی نسبت به رهبر انقلاب برای سید حسن نصرالله و باقی همرزمانش ایجاد گردید.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0