زنی که ستاره شد

گیلان نوا؛ درباره خبرنگار شبکه العالم که این روزها ستاره شده است.

سال ۲۰۱۰ اَنَس ۲ ساله بود که مادرش متوجه شد این پسر کوچولوی شیرین با بقیه بچه‌های هم‌سن‌ و سالش فرق دارد. رشد برخی اندام‌هایش بویژه دست‌ها و پاهای پسرک شبیه پسربچه‌های دیگر نبود و کابوس‌های شبانه اسراء، به همان هولناکی، می‌رفت که در بیداری هم تکرار شود. مادر جوان و همسرش، معمر، چند روزی کارشان را تعطیل کردند. انس را ابتدا پیش یک پزشک غزه‌ای بردند. پزشک این عارضه را می‌شناخت. هر پزشک غزه‌ای این عارضه را می‌شناخت و حالا بعد از گذشت مدتی از فاجعه، آسیب‌دیده‌های بیشتری با عوارض ناشی از آن به او و دیگر پزشکان مراجعه می‌کردند. حرف‌هایی که پزشک زد و نتایج آزمایش‌ها و کارهای تشخیصی متعدد، قایق توفان‌زده هستی اسراء را در هم شکست: انس، پسر کوچکی که مادر آن ‌همه امید به او بسته بود، به ‌خاطر اثرات مواد شیمیایی به ‌کار رفته در تسلیحات اسرائیلی‌ها، برای همه عمر آسیب دیده بود و کاری از دست کسی برنمی‌آمد…. این را یک پزشک حاذق و مشهور در مصر نیز که مادر امیدوار بود با تشخیص او کورسوی امیدی در حیات آینده پسرش روشن شود، تأیید کرد و غم از آن روز مقیم قلب اسراء شد. اسراء محمود عیسی البحیصی، خبرنگار شبکه العالم در غزه حالا روشن‌تر و شفاف‌تر از هر وقت دیگری، آن روز تلخ و سیاه را که همواره سعی می‌کرد از به‌ یاد آوردنش بگریزد، به خاطر می‌آورد. نخستین پسرش اواخر سال ۲۰۰۸، ۳ ‌ماه بیشتر نداشت و شیرخوار بود. مادر تصمیم گرفته بود حالا که چند ماهی از تولد نوزاد گذشته، پوشش‌های میدانی شبکه العالم از حوادث غزه را فعالانه‌تر پی بگیرد. در یکی از این پوشش‌های خبری، به منطقه‌ای رفت که نخستین بار نظامیان صهیونیست در بمبارانش از بمب‌های شیمیایی استفاده کرده بودند. اسراء غافلگیر شده بود. فقط چند دقیقه حضور در آن منطقه کافی بود تا سرفه‌های شدید کارش را به بیمارستان بکشاند. هیچ‌کس ولی متوجه اثرات ویرانگر استنشاق گازهای باقیمانده در منطقه نبود. اسراء به خانه برگشت و انس را که بی‌تابی می‌کرد، مثل همیشه شیر داد. نمی‌دانست که با شیر، عامل یک عمر معلولیت انس را هم به کام او می‌ریزد. مسمومیت از شیر به کودک منتقل شد و او حالا هم که سال‌ها از آن روز می‌گذرد، نه می‌تواند عادی صحبت کند و نه توان کنترل ادرارش را دارد. درد و رنج مشکلات انس ولی اسراء را از ادامه مسیرش بازنداشت؛ محکم‌ترش کرد، قوی‌ترش کرد و او را تبدیل به زنی کرد که در تاریخ فلسطین و مقاومت، جاودانه خواهد بود.

دختر دلاور غزه در سال ۱۹۸۴ میلادی به دنیا آمد و مثل بسیاری از کودکان فلسطینی، از همان سال‌های اول زندگی‌اش، در کنار اوضاع معیشتی نامساعد خانواده، بار خشمی متراکم و فزاینده از اشغال خانه و وطن را هم به دوش کشید. خاطرات کودکی او تصویر دختری پرانرژی و شلوغ را بازتاب می‌دهد که قادر است مدت زمانی طولانی و با اعتماد به ‌نفس در جمع صحبت کند و قصه بگوید. بعدتر، وقتی می‌دید پدر و برادرش زمان زیادی صرف دنبال‌ کردن اخبار رادیو و تلویزیون می‌کنند، در همان عالم بازی‌های کودکانه، یا گوینده اخبار می‌شد یا نقش تصویربردار و خبرنگار را بازی می‌کرد.

اسراء در مدرسه هم موقع برگزاری مراسم و جشن‌های کودکانه، نخستین کسی بود که کاندیدا می‌شد تا پشت میکروفن برود و شعر بخواند و اجرا بکند. کودکی اما زود گذشت و اسرای نوجوان با حقیقت زندگی خانواده‌اش روبه‌رو شد. حالا او باید از لحاظ اقتصادی به خانواده کمک می‌کرد و همین باعث شد دختری مستقل و متکی ‌به ‌خود بار بیاید. دوران دبیرستان بهترین فرصت بود تا او برای کار رسانه‌ای که همیشه آرزویش را داشت، آماده شود و مسیر شغلی آینده‌اش را انتخاب کند. دختر بااستعداد خانواده البحیصی با اینکه رتبه ممتاز ۹۸ را کسب کرده بود و یکی از نامزدهای دریافت بورسیه تحصیلی پزشکی در ژنو بود، به دانشگاه الاقصی رفت، ۲ سال در رشته رادیو و ۲ سال دیگر در رشته تلویزیون تحصیل کرد و با رتبه عالی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. البته که در همین‌جا هم متوقف نشد و بعد از ‌آنکه مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه الازهر غزه گرفت، تا همین امروز دانشجوی دکترای رسانه دانشگاه ملی قاهره است؛ هرچند به ‌صورت تحصیل از راه دور…، آخر اسراء شهروند غزه است؛ شهری که مثل یک زندان بزرگ است.

سال ۲۰۰۵ مصادف شد با شروع فعالیت او در تلویزیون فلسطین و سال ۲۰۰۶ همان سالی شد که اسراء با معمر ابوطبیخ، از همکاران تصویربردار این شبکه ازدواج کرد. ۲۰۰۷ که فرا رسید، شبکه العالم فراخوان جذب خبرنگار داد. رزومه و نمونه کار موفق اسراء یک هفته بعد از ارسال، با پاسخ موافق شبکه ایرانی روبه‌رو شد و خوشحالی پیوستن به العالم، با تولد نخستین فرزند و تنها دختر اسراء و معمر به اوج رسید. حالا لیان زندگی خانواده کوچک‌شان را میان همه دشواری‌های زیستن در جایی از دنیا، به ‌نام غزه، رنگ شادی ‌زده بود. انس هم آمد و این شادی دوچندان شد اما جدیت، شجاعت و تعهد بالای خانم خبرنگار برای رساندن صدا و تصویر غزه مظلوم به دنیا، راهبر اسراء در مسیری بود که حتی آسیب‌دیدگی خودش و انس هم مانع پیش ‌رفتن در آن نشد؛ از ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸ که حمله رژیم صهیونیستی به غزه با هجوم ۱۰۰ جنگنده رژیم صهیونیستی آغاز شد. جنگ، ۲۲ روز ادامه یافت و در این میان بیش از ۷۰۰۰ فلسطینی شهید و زخمی شدند. اسراء البحیصی که مادر ۲ فرزند بود، به ‌تنهایی تصویر ۲۲ روز مقاومت مردم غزه را به دنیا منعکس کرد. بعد از دستگیری خضر شاهین، خبرنگار العالم در قدس اشغالی، در شرایطی پرخطر حوادث شهر خونین غزه و مصائب انسانی‌اش را برای شبکه العالم گزارش می‌کرد و با روایت‌ حرفه‌ای داستان خانه‌های ویران‌شده، کودکان بی‌مدرسه که زیر چادرها درس می‌خواندند، مجروحان جنگی، خانواده‌های اسرا و شهدای غزه و مردمی که پشت دروازه‌های گذرگاه شهر رفح کمک می‌طلبیدند، توانست در انعکاس فجایع انسانی ناشی از حوادث خونبار غزه نقشی مهم و موثر ایفا کند.

در لحظات تهیه گزارش برای العالم لحظه‌ای ترس و دلهره در وجود اسراء رخنه نمی‌کرد اما وقتی به خانه بازمی‌گشت و فرزندانش را می‌دید، تازه متوجه می‌شد از چه مهلکه‌ای نجات پیدا کرده است. با این ‌حال، او تحت هیچ شرایطی فعالیت خبرنگاری‌اش را متوقف نکرد و بینندگان شبکه العالم در تمام این سالیان همواره شاهد اطلاع‌رسانی او در شرایطی‌ هستند که غزه آماج حملات جنگنده‌های رژیم اشغالگر است.

همین روحیه بی‌نظیر باعث شد سال ۲۰۱۰ در همایش تجلیل از برترین خبرنگاران زن جهان اسلام  در ایران، از میان ۷ خبرنگار برگزیده، به عنوان دارنده رتبه نخست خبرنگاران زن جهان اسلام دست یابد؛ عنوانی که برای او بسیار ارزشمند بود اما به‌دلیل شرایط دشوار محاصره غزه موفق به سفر و دریافت حضوری این جایزه نشد.  محمد، فرزند سوم اسراء، سال ۲۰۱۱ و کریم، فرزند چهارمش در سال ۲۰۱۴ به دنیا آمدند. تولد کریم در سال ۲۰۱۴ همزمان شد با حملات گسترده رژیم صهیونیستی به غزه و خانواده او هم مثل خیلی‌های دیگر، سرپناه‌شان را از دست دادند و یک سال طول کشید تا آنها دوباره توانستند جایی برای زندگی فراهم کنند.

در طول این سال‌ها که غزه دستخوش حوادث گوناگون بود، خبرنگار العالم از پا ننشست و با تمام توانش فعالیت‌های شبکه را در مخابره حقایق موطن مادری‌اش به جهانیان گسترش داد. اسراء البحیصی سال ۲۰۱۷ دوربین العالم را به درون تونل‌های مقاومت در غزه برد و یک مستند ۲۵دقیقه‌ای تهیه کرد؛ مستندی که بازتابی وسیع از قدرتنمایی و پیچیدگی اقدامات دفاعی رزمندگان مقاومت در بر داشت. جسارت مثال‌زدنی او، یک سال بعد، درهای یک پایگاه سری مقاومت را به روی بانوی خبرنگار العالم گشود و این بار حاصلش شد مستندی با موضوع توانمندی راکتی و‌ موشکی مقاومت. سال ۲۰۱۸ او در ۳ نوبت حین کار خبررسانی مجروح شد و در جنگ سال ۲۰۲۱ نیز حضور مستمر و میدانی داشت.

اسراء حالا از ۷ اکتبر و شروع عملیات توفان الاقصی، حتی با وجود بمباران دفتر شبکه و نیز منزل مسکونی‌اش، هر روز و هر شب روی آنتن شبکه العالم، به تشریح آلام مردم مظلوم اما قهرمان غزه و زخم‌های خون‌چکان فلسطین می‌پردازد و پرآوازه‌ترین خبرنگار زن شبکه‌های محور مقاومت است. لحن حماسی و ایمان و صبر درخشانی که او در بیان اتفاقات سهمگین یک ماه سپری‌شده از جنگ دارد، او را از دیگران متمایز کرده است. وقتی پای خطابه‌های شعرگونه البحیصی می‌نشینی، با دریایی از حکمت‌های برآمده از درک و دریافت عمیق جهان پیرامونش، زندگی، جهاد و شهادت  روبه‌رو می‌شوی. او در پیمودن این مسیر خستگی‌ناپذیر است؛ آنگونه که چند روز پیش آنقدر ایستاد و کار کرد که پاهایش یاری نکرد و بیهوشی راهی بیمارستانش کرد.

شیرزن این روزهای رسانه، شهید زنده، جانباز و مادر جانباز فلسطینی، درباره غزه و فعالیت پرشورش در نمایاندن ابعاد مختلف هجمه رژیم صهیونیستی به شهرش می‌گوید: «روزهای اول، بعد از بمباران و تخریب دفتر مشترک شبکه‌های العالم و پرس‌تی‌وی بر اثر حملات جنگنده‌های اسرائیلی، دامنه فعالیت‌مان را به بیمارستان‌ها منتقل کردیم که با سختی‌ها و ‌مشقت زیادی همراه بود. موضوع ناراحت‌کننده برایم این بود که علاوه‌ بر تخریب دفتر و‌ محیط کار من و دیگر همکارانم، همه لوح‌های تقدیر و‌ جوایزی نیز که در دفترم گذاشته بودم و خاطرات خوشی با آنها داشتم، زیر آوارها از بین رفت. روز هفتم‌ جنگ نیز با ‌توجه ‌به اخطارهای رژیم صهیونیستی، منزل‌مان در الشجاعیه را ترک کردیم که ۲ روز بعد، منطقه تحت بمباران شدید رژیم قرار گرفت و از برخی حاضران در آن منطقه خبر ویرانی منزل و خودروی‌مان را شنیدم. با این ‌همه، حالا من هم امید دارم بعد از جنگ مثل بسیاری از هموطنانم از ابتدا شروع و برای داشتن سرپناه تلاش کنیم. این برای آن است که من و همه هموطنانم تصمیم گرفته‌ایم در این سرزمین بمانیم، چرا که اینجا خانه مادری ما است و برای آزادی آن تا آخرین لحظه زندگی‌مان مقاومت خواهیم کرد».