روزنامه اصولگرا: اگر آن چند نفر در رشت رقصیده اند ۸۰۰ نفر یگان ویژه هم همینطور !
گیلان نوا : روزنامه اصولگرای فرهیختگان نوشت: میخواستم بنویسم انگار گیلان هم استان عجیبی است و قوانین ویژهای دارد که یادم آمد همه استانها به وقتش استان ویژهای میشوند و قوانین مرکزی داخلشان اعتباری ندارد. مثلا اصفهان استان خاصی است و اگر نوازنده خانم روی سن باشد، معاون سیاسی استانداری به غیرتش برمیخورد. خراسان هم یک دانه گیلان مانده بوده که ظاهرا بهتازگی به گروه واتساپی استانهای فدرالمحور اضافه شده. گیلان همانطور که افتد و دانی، استان بسیار جالبی است. مردمان باصفا و دوستداشتنی و اهل فرهنگ و ادب و مسئولانی که یک روز از در دروازه تو نمیروند و روز دیگر از سوراخ سوزن تکل از پشت میزنند! داخل این استان یک مقام فرهنگی فعل حرامی انجام میدهد که برگهای ملت میریزد و… هیچکس هم ماههاست درموردش توضیح نمیدهد. ماهها گذشته و تنها چیزی که درموردش شنیدهایم این است که حتما رسیدگی میشود و پرونده در دست تکمیل است. تازه وقتی تکمیل شد هم باید بررسی شود. وقتی که بررسی تمام شد هم تازه باید جلسه دادگاه تشکیل بدهند و این حرف
ها. چشم به هم بزنیم مرتکب فعل حرام به علت کهولت سن درمیگذرد و پرونده ختم به مختوم و مرحوم میشود. منتها در همین استان گیلان اگر پیرمردی در بازار قری بدهد و به خودجنبانی مشغول باشد خودش و رفقایش توقیف و بلافاصله چهارتا مغازه پشتسری هم پلمب میشوند و اینستاگرام پیرمرد به تصرف عدوانی درمیآید.
این درحالی است که اینستاگرام آن فرد مرتکب فعل … شده، دستکم تا چند وقت بعد دست خودش بود. الانش را هم نمیدانم چون خداوندگار منان را شکر، فالوور ایشان نیستم. شاید همین الان هم دست خودش باشد و داخلش مشغول تولید محتوا باشد. دستکم در همان روزهای انتشار خبر شاهکار استاد و بعد برکناریاش کسی کاری به کار تصرف اینستاگرامش و انتشار آن لوگوی معروف «این پیج به علت فلان و فلان، فلان شد» نداشت. بنابراین، بنده روزنامهنگار باید از خودم سوال کنم که آیا جرم «قر دادن» در بازار گیلان از جرم «ورود غیرمجاز آن مدیرنما» بیشتر است؟ به این فکر میکنم آن نامزد همیشگی انتخابات ریاستجمهوری اینها را میدانست و دنبال فدرال کردن استانها بود؟ بعضی استانها که الان فدرال را هم گذاشتهاند داخل جیبشان.
۲. خواستم مبحث انتخابات پیشرو را بکشم وسط که دیدم خلط مبحث است. عدهای از جمله خودم اعتقاد داشتیم که دستکم در این ایام خاص – بماند که کی خاص نیست! – که تا انتخابات مجلس زمانی نمانده انتشار گسترده این میزان از اخبار عجیبوغریب و تصمیمات عجیبوغریب و رفتارهای عجیبوغریب، حقیقتا نوبر است. این اعتقاد من برای چند روز پیش بود. حالا اعتقاد دیگری دارم. الان فهمیدهام که این تصور ما صداوسیمایی است. در ایام عادی، رفتارها و سیاستها یکطور است و در ایام انتخابات و راهپیماییها یکطور. مثلا اگر شما خانم بی یا بدحجابی در راهپیمایی سالانه مورد تایید باشید همه با شما عکس میگیرند و مصاحبه میکنند. اگر همان خانم با همان پوشش در همان خیابان در روزی غیر از روز راهپیمایی باشید احتمالا به سمت ونی چیزی هدایت میشوید. حقیقتا خودم نمیخواهم برخوردم با اخبار و پدیدهها اینطوری باشد. به نظر من برخورد با آن پیرمرد در بازار گیلان غلط است. چه شب انتخابات باشد چه صبح روز بعدش، چه وسط تابستان یا در میانههای زمستان. برخوردی که این روزها در متروی انقلاب میشود برخورد غلطی است که هیچ، ترسناک هم هست چون سابقه این برخوردها هنوز از خاطرمان نرفته. میزان درستی یا غلطی یک پدیده ربطی به انتخابات ندارد. ربطی به پدیدههای سیاسی هم ندارد. ربطی به چیز دیگری هم ندارد. درست و غلط را همیشه باید بتوانی تشخیص بدهی.
۳. ما اینجا یک مشکل بزرگ داریم و آن بینیازی مقام بالادست از پاسخ دادن به شهروندان است. خدمت همه عارضم که اگر ما این روزها رعیت نیستیم و شهروندیم، دلیلش این است که چیزی داریم به نام قانون اساسی و نهادهای مدنی و مدلی داریم به نام مردمسالاری یا جامعه مدنی که در آن اعضای برابر قانون با هم برابرند. چیزی که ما را از بازگشت به دوران رعیت بودن دور نگه میدارد، پاسخگو بودن افراد صاحب قدرت در پیشگاههای مختلف است. قدرت مدنیت و مردمسالاری ما به اندازه قدرت وادار کردن مقامات بالادست به پاسخگویی بابت تصمیماتی است که میگیرند. در روزی که رئیس قوه قضائیه آقای محسنی اژهای وقت میگذارد و ماجرای پرونده چای دبش را برای همه توضیح میدهد و حتی به ماجرای نهادههای دامی میپردازد و همهچیز را تا حد امکان شفاف بیان میکند ما هنوز منتظریم خطی توضیح پیرامون ماجرای «آئو آئو، آئو» منتشر شود! این بنده خدای قردهنده، دقیقا جرمش چیست؟ آیا جرمی برایش اعلام میشود که من و شمای مردم بتوانیم بپذیریم؟ اگر جرم ایشان رقص است که من شخصا میتوانم شهادت بدهم در شب بازی ایران و ولز دستکم ۸۰۰ نفر نیروی گارد ویژه دیدیم که با آن همه ادوات و تجهیزات بالای اتوبوسهای آبپاش و با همان لباسهای معروف به سوسکی مشغول همین جرم بودند! چندتایشان هم ناقلاها بلدکار بودند و رو نمیکردند! جرم دیگر چیست؟ تحریک افکار عمومی؟ جامعهای که با یک «آئو آئو آئو» تحریک شود، جامعهای است که ساسی مانکن با یک کلیپ به آتشش میکشد! به خدا شدهایم مصداق سوراخ سوزن و در دروازه!
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0