ویرانه‌های زورخانه فردوسی

روایتی از زورخانه فردوسی رشت در دل پروژه بازآفرینی

سازمان عمران شهرداری رشت، بازآفرینی بخش باقی مانده بازارچه قدیم سبزه میدان رشت را در دستور کار دارد و با نامگذاری کوچه تحت عنوان «گذر خوراک»، کوچه V شکل را سنگفرش می‌کند، اما بازآفرینی عناصر هویت ساز این بازارچه از جمله «زورخانه فردوسی» مغفول مانده است.

 

 

 

سازمان عمران شهرداری رشت، بازآفرینی بخش باقی مانده بازارچه قدیم سبزه میدان رشت را در دستور کار دارد و با نامگذاری کوچه تحت عنوان «گذر خوراک»، کوچه V شکل را سنگفرش می‌کند، اما بازآفرینی عناصر هویت ساز این بازارچه از جمله «زورخانه فردوسی» مغفول مانده است.

بتن‌ریزی کوچه تمام شده و حالا کارگران مشغول چینش سنگ‌های کیوبیک بر کف کوچه «جمشید جمراد» هستند. از بهمن ماه سال گذشته سازمان عمران شهرداری رشت، بازآفرینی بخش باقی مانده بازارچه قدیم سبزه میدان رشت را در دستور کار خود قرار داده است. بازارچه‌ای که پس از احداث خیابان اعلم‌الهدی (احداث در بازه سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴) بخش کوچکی به شکل V باقی مانده است.

اما آنچه در پس این بازآفرینی مغفول مانده، تاریخ بازارچه سبزه میدان است که حالا با نامگذاری «گذرخوراک» از سوی شهرداری رشت، پشت بخار دیگ‌های واویشکاپزهای بازارچه پنهان شده؛ بازارچه‌ای که در تاریخ معاصر این شهر نقش فعالی داشته و هزینه فتح تهران توسط مشروطه خواهان را تامین کرد، محل تشکیل جلسات اعضاء هیات اتحاد اسلام و پایه‌گذاری جنبش جنگل بود، استاد حبیب محمدی، پدر نقاشی مدرن ایران، نخستین آموزشگاه نقاشی خود را در این بازارچه راه‌اندازی کرد و…برای اطلاع از تاریخچه لاین نخست بازارچه خوراک، گزارش گمشدن محله‌ای تاریخ‌ساز پشت بخار دیگ‌های گذر خوراک مطالعه شود.

حالا چند روزی است سنگفرش و بازآفرینی لاین دوم گذر خوراک از سمت بانک ملی آغاز شده است. به جز افراد مسن این شهر، کمتر کسی  به یاد دارد، در ابتدای این کوچه «کافه قنادی شمشاد» بود و کمی جلوتر «زورخانه فردوسی». جای کافه شمشاد بانک ملی سر برآورد و از زورخانه فردوسی تنها جرز دیوار باقی ماند. اگر بپذیریم «تنها صداست که می‌ماند»، شاید روزی صدای زنگ «مرشد فیض‌الله بهاری» در تمام این کوچه بپیچد، وقتی که ضرب می‌گرفت و پهلوانان این شهر پا به گود زورخانه می‌گذاشتند و «یا علی» گویان، آیین جوانمردی و فتوت را در همین کوچه می‌آموختند.

از ساکنان کوچه کمتر کسی می داند زورخانه فردوسی تا چه سالی سرپا بود. یکی از اهالی می گوید: «تا اوایل سال ۱۳۶۰ هم ساختمان کم و بیش سرپا بود. ملک آقای زربافی بود که مالک چاپ زربافی است. خود او که به رحمت خدا رفته و فرزندانش هم ایران نیستند.»

او مرا به دفتر کار عینک فروشی معروفی رهنمون می‌شود که صاحبش مرد پرتجربه ۸۲ ساله‌ای است که در جریان گفت‌وگو فهمیدم دایرةالمعارف زورخانه فردوسی است. بی‌پرسش هم می‌شد در یک نظر «زورخانه فردوسی» را در دفتر کار «ابراهیم حقی» دید. دیوارها، مملو از عکس‌های پهلوانان رشت است، لوح‌های تقدیر و انتصابات حقی در اداره ورزش و جوانان رشت.

«ابراهیم حقی» از نوجوانی پایش به گود زورخانه فردوسی باز می‌شود و تا سال ۱۳۳۶ خورشیدی در همین زورخانه رسم پهلوانی و جوانمردی و افتادگی آموخته است. نام پهلوانان و مرشدان آن دوران را تک به تک به یاد دارد و می‌گوید: «ساختمان زورخانه متعلق به آقای زربافی ولی صاحب زورخانه مرشد فیض‌الله بهاری بود. او یکی از پهلوانان و مرشدان نامی ایران و رشت بود. چند سال هم در تهران زورخانه داشت. قدیم رسم بود پهلوانان زورخانه به شهرهای مختلف می‌رفتند و مثلا مرشد و پهلوان زورخانه رشت از مهمانان آمده از یزد و تهران و همدان پذیرایی می‌کردند.»

حقی، عکس‌های پهلوانان رشت را نشان داده و تک به تک نام می‌برد و خاطراتی از مرامشان تعریف می‌کند: «تقی عنایت‌صفت، احمد گودرزی، خسروشاهی، سید محمود رضایی. پدر سید محمود رضایی جوپشت، اهل لشت نشا بود ولی خودش ساکن رشت بود. قنبر قلاچیان، رضا صابری، احمد درخشان، تقی(معروف به تقی کفاش) و یوسف تراخ، پهلوانان زورخانه فردوسی در زمان نوجوانی من بودند. ساختمان زورخانه به نظرم بیشتر از ۱۰۰ سال قدمت داشت تا سال‌های ۱۳۴۰ را یادم هست که زورخانه دایر بود. ساختمان دولتی زورخانه پوریای ولی رشت را که روبه‌روی پارک شهر ساختند، زورخانه فردوسی از رونق افتاد. بعد هم رسیدگی نکردند و به گمانم در پیله برفی سال (برف معروف سال ۱۳۵۰ که سه متر برف بارید) سقف زورخانه پایین آمد.

قدیم کسی می‌خواست وارد ورزش‌های باستانی و زورخانه شود، آداب خودش را داشت. خود من چند سال در زورخانه بدنسازی کردم تا اجازه یابم وارد گود شوم. رسیدن به مراحل مرشدی و سرمرشدی هم مراحل و آدابی داشت و یک پهلوان تا به مرحله مرشدی برسد، حداقل ۶۰ سال زمان می‌برد. زمان من فیض‌الله بهاری سرمرشد بود. احمد آستانه‌ای و مرشد علی(معروف به مرشد لحاف دوز) پهلوان آن دوران بودند. نزدیک به زنگِ سرمرشد که ضرب می‌گرفت و «یاعلی» می‌گفت، کاسه سفالی بود که هرکس می‌خواست از زورخانه خارج شود، پولی در آن می گذاشت و خرج زورخانه و نظافت از آن تامین می‌شد. گلریزان هم می‌خواستند بگیرند، یک نفر بانی گلریزان می‌شد. پهلوان خوش عقیده از خیران آن زمان بود، در گود زورخانه گلریزان می‌گرفتند و بی‌آنکه کسی فرد نیازمند را بشناسد، پنهانی به دست او می‌رساندند.»

پهلوان حقی، تصویر و اسنادی از«سید محمود رضایی» دارد که در شیرخوارگاه خیریه مقیمی برنامه اجرا می‌کند و درباره او می‌گوید: «سید محمود هم پهلوان کشتی گیله مردی بود و هم وزنه بردار. چندین دوره قهرمان وزنه برداری در کشور شد. شهرداری به او حقوق می‌داد. کارمند شهرداری نبود ولی آن زمان شهرداری از ورزشکاران حمایت می‌کرد.»

او تصاویری از استاد «یعقوب کوچک‌زاد» را هم نشان می‌دهد و می‌افزاید: «کوچک زاد، پدر ژیمناستیک کار گیلان و از نوادر این رشته ورزشی در ایران است. قهرمان شنا هم بود، در اروپا مقام سوم را آورد و کانال سوئز را شنا کرد، ۱۱۷ سال عمر کرد، هم دوره استاد محمود نامجو بود.»

پایان بخش گفت‌وگوی ما تصویر دسته جمعی از پهلوانانی است که پا در گود زورخانه فردوسی دارند؛ «مشهدی حسین نایب عباسی، احمد درخشان، آقا بزرگ، سیدعلی میرسرشار، کربلایی شیخ ندافی، مرشد غلام عباس تهرانی، علی حسن، نصیرخان سمیعی، بابارضا، محمدعلی آقا، غلامعلی خان تهرانی، رضا ملازاده، محمدهادی آقاسید جلال و آقا رضا مشهدی».

و من در میانه کوچه جمشید جمراد، به ویرانه‌های زورخانه فردوسی می‌نگرم که سایه محوش بر سنگ فرش «گذر خوراک» افتاده است. اگرچه هویت تاریخی بازارچه سبزه میدان با احداث پیاده راه اعلم‌الهدی چندپاره شد، ولی بهتر است شهرداری رشت در بازآفرینی این بازارچه، بخشی از تاریخ آن را نیز بازگو کند. کمترین کار، نصب تصاویر پهلوانان زورخانه فردوسی در ابتدای کوچه جمشید جمراد و روبه‌روی بانک ملی است که قبلا کافه شمشاد بود. همچنین نصب تصویر و ذکر خاطراتی از استاد حبیب محمدی، میرزا حسین خان کسمایی، حاج احمد کسمایی، کاس آقا خیاط و… در ابتدای لاین نخست کوچه جمشید خالی از لطف نیست تا گردشگرانی که برای خوردن واویشکا (یکی از خوراک‌های خیابانی رشت) به گذر خوراک می‌روند، لااقل بدانند تاریخ این بازارچه چه بوده است.