باور ها و اعتقادات، روح اقتصاد یا بستر توسعه
ماکس وبر تاریخ نگار و جامعه شناس آلمانی در کتاب “اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری” نهاد مذهب پروتستان را در مقایسه با مذهب کاتولیک، واجد بستر مناسب تری برای رشد و توسعه اقتصادی میداند. اکنون این فرضیه در اقتصاد خودنمایی میکند که باورها و اعتقادات سنتی و مذهبی، روح اقتصاد را میسازند یا زیربنای رشد و توسعه اقتصادی هستند. این دو فرضیه شباهتهای بسیاری با هم دارند. وقتی قایل هستیم که اقتصاد دارای جسم و روح میباشد در این صورت، جسم، امکانات اقتصادی و روح، باورهای یک جامعه را شامل میشود و این دو گاهی جانشین همدیگرند و همدیگر را تقویت و گاهی در تضاد رفتاری هستند و همدیگر را تضعیف میکنند.
نگاه زیربنا بودن اعتقادات و روبنا بودن امکانات با این تصویر سازگار است که باورها مانند زمین کشاورزی است و در صورت مستعد بودن زمین، محصولات بیشتر نصیب میگردد و در غیر اینصورت محصول کمتری حاصل میشود. این تصویر در کنار تصویری دیگری که اقتصاد را شخصیتی دارای روح و جسم ترسیم میکند، اندکی متفاوت است. در حالت اول تقویت زمین به عنوان بستری برای رویش، مسئله اصلی است و در حالت دوم تقویت روح و جسم به توسعه میانجامد و بر طرف کردن ضعفهای روحی از طریق روان شناسان و ضعف جسمی از طریق پزشکان درمان میشود؛ به این معنی که به مجموعهای از دانشها برای رشد و توسعه نیاز است.
آنچه در کتابهای اقتصادی به عنوان زیربنا و روبنا مطرح شده است جنبههای دقیقی از زوایای رشد و توسعه را آشکار مینماید. در این حالت باورها و اعتقادات زیربنای رشد و توسعه اقتصادی هستند، این باورها و اعتقادات مانند قطعه زمینی است که در آن اقتصاد کاشته میشود، رشد و نمو پیدا میکند و جامعه از محصول آن بهره میبرد. باورها و اعتقادات سنتی و مذهبی زیر بنا و منابع، امکانات، توانمندیها و باورهای سنتی و مذهبی روبنا هستند.
برای توضیح بیشتر نگاهی به بخش گردشگری در یک منطقه نشان میدهد، در واقع، مکانهای توریستی مانند اماکن مذهبی و آثار باستانی و زیر ساخت ها، مانند هتلها و رستوران و سیستم حمل و نقل و وضعیت امنیتی و وسایل مبادله و سایر ملزومات مورد نیاز برای گردشگران، جسم این بخش و باورها و اعتقادات مردم در مواجهه با گردشگران، روح آن را تشکیل میدهد.
اگر مردم آن منطقه در باورهای خود گردشگران را عامل ورود فرهنگهای بیگانه قلمداد کنند و مردم آن جامعه، فرهنگ بیگانه را نپسندند و در تضاد با باورها و اعتقادات خود تشخیص دهند، در این صورت هرچه این کشور دارای امکانات، بسترها و مکانهای بکر گردشگری باشد، اقتصاد گردشگری، توسعه نخواهد یافت. در این وضعیت اقتصاد به دلیل ضعفهای روحی از گردشگری بهره نخواهد برد و اگر برنامههایی برای بهبود گردشگری و رونق آن در دستور کار باشد، تغییر در باورهای مردم جامعه در خصوص صنعت گردشگری و حل تضادهای موجود در فرهنگ محلی و فرهنگهای بیگانه و چاره اندیشی در باره آسیبهای ناشی از ورود فرهنگهای بیگانه در اولویت خواهد بود. در واقع این روح صنعت گردشگری است که باید بهبود یابد.
هر کدام از این دو فرض را در نظر بگیریم، ضعف جسم و روح یا ضعف روبنا و زیربنا به رکود در رشد و توسعه اقتصادی میانجامد و هر دو فرض بر این موضوع تاکید دارند که باورها روح اقتصاد بوده و مرگ یکی یا ضعف یکی به مرگ اقتصاد منجر میشود.
باورها و اعتقادات چگونه شکل گرفته اند و در طول تاریخ چگونه تغییر نموده اند، حجمی به وسعت تاریخ را در بر دارد. اعتقادات و باورها از خرد یا دین نشات گرفته اند و پیوسته بین نسلها جریان داشته است. سنت و مذهب همواره همراه بشر بوده و متناسب با رشد جامعه، تکامل یافته است. سنتها و مذهبها همچنانکه از طرفداران متعصب و مبلغهای توانمندی بهره میبرند، مخالفان سرسخت و منتقدان مسلطی نیز دارند. از آنجایی که بخش مهمی از باورها و اعتقادات نشات گرفته از مذهبها میباشد، شاید جدال اصلی طرفداران و مخالفان مذهبها در مرحله اول به آسمانی یا زمینی بودن دستورات باشد، اما در نهایت این عقل و خرد بشر است که قضاوت نموده و نتیجه قضاوت موجب استقبال و استحکام باورها شده یا مانع ترویج آن گردیده است.
مطالعات تاریخی و جامعه شناختی نشان میدهد که پیامبران به هنگام تبلیغ دستورات الهی با پذیرش آنها از سوی خردمندان جامعه روبرو بوده و اطرافیان پیامبران را انسانهای خردمند و با استعداد تشکیل میاده و آنها در ترویج باورهای درست تلاش مینمودند. بعد از استقبال جامعه از دستوراتی که رستگاری فردی و جمعی را هدف قرار میداد، مبلغها و افراد سود جو در لباس و کسوت مبلغ دینی باورها و اعتقادات را دستخوش تغییراتی مینمودند به نحوی که در ادامه از سوی خردمندان جامعه غیر قابل پذیرش میشد. انحراف از دستورات الهی، مذهبها را به عنوان بخش مهمی از روح اقتصادهای در حال توسعه و به عنوان بستر رشد و توسعه از کاراییهای لازم میانداخت.
آسمانی بودن باورهای مذهبی، به دلیل عنادهای علمای مذهبهای مختلف با هم و همچنین از طریق روایت نمودن روایات و احادیث دروغین و بی اعتبار و نسبت دادن آنها به پیامبران آسیبهای جدی به مذهبها وارد مینمود و در ترازوی عقل و خرد، پذیرش بسیاری از باورها را را نیز زیر سوال میبرد و زمینه نقد بسیاری از آنها را که به این شکل وارد مذاهب شده بود فراهم نمود.
از ابتدا معیار فراگیر برای پذیرش دستورات و در مرحله بعد که تشخیص و زدودن انحرافات از جامعه دانش، عقل و خرد بشری بوده است. دینهای الهی تاکید دارند کسی که عقل ندارد دین ندارد و معتقدند آنچه را عقل بپذیرد دین میپذیرد و آنچه دین میگوید منطبق با عقل است.
با این حساب توسعه دانش و خرد بشر توانسته بخش زیادی از باورها و اعتقادات باطل را که به هر طریقی وارد دین شده، شناسایی و حذف نماید. با حذف بخش مهمی از باورها و اعتقادات غلط، روح بیمار اقتصاد بهبود یافته و زمینه رشد و توسعه فراهم میشود.
برای اینکه وسعت انحرافهای صورت گرفته در باورها و اعتقادات مذهبی روشن شود، مطالعه تاریخ و جعل کنندگان احادیث و روایات، کمک بزرگی به این مهم مینماید. در اسلام جعل حدیث فراوان صورت گرفته و ابن ابی العواجاء، احمد الجویباری و ابوهریره و بسیاری دیگر، کسانی بودند که به گواهی تاریخ هزاران حدیث جعلی به نام پیامبر منتشر کرد. طبیعی است که وارد کردن احادیث جعلی در خدمت قدرت و با هدف رفاه و کسب سود یا تحت فشار حاکمان صورت میگرفت و منجر به ایجاد باورهای غلط میشد.
زشتی وارد نمودن خواستهای زمینی در پیامهای آسمانی در همه ادیان وجود دارد. در تاریخ تمدن نوشته ویل دورانت و ترجمه حسین کامیاب و همکاران آمده است، کلیسا که جایی برای طلب مغفرت در درگاه حضرت مسیح بود به جایی مبدل شد که تمام اقشار جامعه برایش تصمیم میگرفتند. تا جایی که این دستگاهها احتیاجشان به پول بیشتر از احتیاجات اصلاحی بود که از آمرزش نامههایی منتشر ساختند که درآمد حاصل از آن را هم در اختیار خود در میآوردند.
آنچه به صورت کذب و دروغ به عنوان باور وارد اعتقاد دینی میشود، تحت عنوان خرافات و جهالت باعث میشود، خرد در مقابل جهل قرار گیرد و ضرر مضاعفی ایجاد نماید که در نتیجه آن تعصب دینی اجازه خرد ورزی و تشخیص سره از ناسره را نمیدهد.
برای اینکه هزینههای باورهای آغشته به جهالت برای جامعه اندکی روشن شود، نگاهی به رویدادهای حدود سیصد سال پیش جهان اسلام زمانی که نادرشاه افشار در ایران و بابعالی در عثمانی براساس دستورات اسلام حکمرانی میکردند، به اهمیت این بحث کمک بزرگی مینماید. تلاش نادر شاه افشار برای پذیرش مذهب جعفری از سوی عثمانی به عنوان خامس مذاهب سنت و استنکاف عثمانی به دلیل بدعت در دین و هزینههایی که از این طریق بر دو کشور بزرگ جهان اسلام وارد شد، نشان از عمیق بودن باورها و اعتقادات مذهبی جامعه و ترکیب آن با تعصب مذهبی و شیوع نوعی بیماری در روح اقتصاد در فرآیند توسعه و رشد دارد. نتایج حاصل از این بیماری روح اقتصاد هر دو جامعه را برای سالها با ناکامی روبرو ساخت.
در تاریخ ایران امیر کبیر را معمار و طبیب اقتصاد ایران در آن مقطع میدانند. اقدام مهم امیر کبیر در واقع نجات روح بیمار اقتصاد ایران از باورها و اعتقادات غلط و نهفته در جامعه آن روز بود. جایی که باورهای غلط در پیوند با تملق، تطمیع و تهدید و جامعه را از دستیابی به خوشبختی و سعادتمندی دور میساخت.
در تاریخ ایران نوشته پیرنیا آمده است امیر کبیر در راه چاره اندیشی، در قدم اول بر غالب وظایف و مستمریات گزاف ملاها و شاهزادگان و متملقانی که آنها را بدون هیچ استحقاقی دریافت میداشتند کشید و در این مرحله، چون خود رشوه خوار نبود و از راه تهدید و تطمیع از راه به در نمیرفت ملاحظه هیچ کس را نکرد و به این ترتیب مبلغ عظیمی از مخارج را در سایه امنیتی که پیش آمده و حمایتی که از بازرگانان میکرد رونق کلی داد. صنایع داخلی را تشویق کرد و صنعتکاران را به تقلید مصنوعات خارجی وا داشت. عدهای را برای آموختن حرف و صنایع به فرنگستان فرستاد و در بسط زراعت و آبادی شکور مساعی بسیار به خرج داد.
اکنون این واقعیت پیش روی کشورهای در حال توسعه است که چه میزان از باورها و اعتقادات آنها مانع توسعه و چه میزان از این باورها هموار کننده مسیر توسعه است. هرچه خرافات، دروغ و باورهای غلط بیشتر باشد روح اقتصاد ضعیف تر، و جسم اقتصاد نحیفتر خواهد شد و جسم نحیف و روح ضعیف اقتصاد، سایر جنبههای حکمرانی را نیز به نابودی میکشاند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0