کمر سرما شکسته و در آخرین ماه از سال، خورشید بر خاک سرد می‌تابد و زمین جانی دوباره می‌گیرد. بزودی پرندگان که از سرزمین‌های سرد شمالی مهاجرت کرده و تالاب‌های گیلان را برای گذران زمستان انتخاب کرده بودند، باز می‌گردند. با این حال هنوز فرصت هست تا پرندگان ....

از اینوک تا عینک و حالا رشت مانده با تنها تالابش

کمر سرما شکسته و در آخرین ماه از سال، خورشید بر خاک سرد می‌تابد و زمین جانی دوباره می‌گیرد. بزودی پرندگان که از سرزمین‌های سرد شمالی مهاجرت کرده و تالاب‌های گیلان را برای گذران زمستان انتخاب کرده بودند، باز می‌گردند. با این حال هنوز فرصت هست تا پرندگان مهاجری که «تالاب عینک» را برای زمستان‌گذرانی […]

کمر سرما شکسته و در آخرین ماه از سال، خورشید بر خاک سرد می‌تابد و زمین جانی دوباره می‌گیرد. بزودی پرندگان که از سرزمین‌های سرد شمالی مهاجرت کرده و تالاب‌های گیلان را برای گذران زمستان انتخاب کرده بودند، باز می‌گردند. با این حال هنوز فرصت هست تا پرندگان مهاجری که «تالاب عینک» را برای زمستان‌گذرانی انتخاب کرده‌اند، در حریم بزرگترین تالاب استان گیلان ببینیم. ماهی خورک، کاکائیل، پلیکان پا خاکستری، چرخ ریسک سر آبی، حواصیل شب، کشیم بزرگ، کاکائی سر سیاه کوچک، چنگر نوک سرخ، سینه سرخ و باکلان بزرگ برخی از گونه‌های حیات وحش تنها تالاب درون شهری رشت است.

کافی است یک روز به تالاب عینک بروید، فرقی نمی‌کند پهنه آبی اول باشد یا دوم و سوم. صدای پلیکان‌های پا خاکستری و ماهی خورک، بویژه در پهنه آبی نخست، زیاد شنیده می‌شود. نه از آن رو که بچه ماهی‌های این تالاب، خوراک خوبی است. بلکه مردم رشت یاد گرفته‌اند چطور از این پرندگان مهاجر پذیرایی کنند.

تالاب عینک درست در نقطه‌ای که پارک دانشجو در حریم آن ایجاد شده، با پله گذاری، به سطح آب نزدیک می‌شود و شهروندان روزانه از پله‌ها پایین رفته و برای این پرندگان خوراک می‌پاشند. و من چقدر مجذوب صدای این پرندگان می‌شوم. بویژه وقتی تکه نانی بر آب می‌افتد، صدای آنها گویی تشکر ویژه‌ای است و هر از گاهی، کاکائیل‌ها دسته جمعی بر لوتکای رها شده بر آب می‌نشینند و انتظار شهروند دیگری را می‌کشند تا با تکه نانی از راه برسد.

کاش این پهنه آبی وسیع، با گسترش بی‌رویه و بی‌ضابطه شهر، کوچک نمی‌شد و ساخت و ساز در حریم تالاب، وسعت آن را نمی‌بلعید.

در گذشته‌های دور، در مرکز استان گیلان، چندین تالاب درون شهری وجود داشت. تالاب‌هایی که رد آنها را فقط در نقشه‌های قدیمی رشت می‌توان دید. تالاب محله کیاب و جفت سلان را -که روزگاری مقصد مهاجرت پرندگان از سیبری بود- خشک کردند و ساختمان‌های بلندمرتبه از بستر آن سر بر آورد. و حالا رشت مانده با تنها تالابش که می‌توانست به عنوان تنها تالاب درون شهری کشور ثبت جهانی شود.

جمع‌آوری گیاه مهاجم سنبل آبی در سال‌های اخیر، آن هم به کمک سازمان‌های مردم نهاد زیست محیطی توانسته تا حدودی حیات وحش این تالاب را پایدار نگه دارد. اگر چشمه‌های موجود در بستر این تالاب نبود، قطعا تاکنون این استخر طبیعی -که در زبان گیلکی به آن سل می‌گویند- خشک می‌شد. در فصل کشاورزی بخشی از آب این تالاب برای شالیزارهای پایین دست می‌رود.

پس این روزها که تالاب عینک در بالاترین حد دبی آب است و هنوز پرندگان مهاجر، زمستان خود را در این تالاب سپری می‌کنند، فرصت خوبی است تا به دیدنش برویم.خیلی‌ها به دیدنش رفته‌اند؛اول بار« جیمز بیلی فریزر بازرگان انگلیسی» نامش را در سفرنامه‌اش به صورت «اینوک» ثبت می‌کند. وی، در سپتامبر سال ۱۸۳۴ میلادی (در زمان فتحعلیشاه قاجار) از راه رشت به سمت ماسوله رفته و عازم تبریز می‌شود. در راه از این دریاچه و باتلاق‌های اطرافش دیدن می‌کند: «سرانجام همه کارها روبراه شد. ما حرکت کردیم و از بسیاری نقاط… گذشتیم. به خصوص چشمه آبی بنام اینوک که به بهانه دیدن آن دوازده سال پیش از شهر فرار کرده بود.»

بسیاری وجه تسمیه این دریاچه را «شکل» آن می‌دانند؛ دو پهنه آبی اول با یک راه خاکی در وسط از هم جدا می‌شود و در تصویر هوایی گویی شبیه «عینک» است. به‌همین خاطر در سال‌های اخیر شهرداری رشت، چند المان به شکل عینک در حریم این تالاب نصب کرد تا نام دریاچه را برای گردشگران تداعی کند.

ولی قدیمی‌ها، معتقدند عینک، برگرفته از واژه عین عربی و به معنی چشمه است و به این علت به این تالاب عینک می‌گویند. زیرا مانند بقیه سل‌های طبیعی، کاسه‌ای نیست که نزولات جوی در آن جمع شود بلکه وجود چشمه‌های متعددی است که در بستر دارد. البته وجود این چشمه‌های طبیعی را کارشناسان محیط زیست همچون دکتر «محمد دهدار» هم تایید می‌کند.

«گریگوری والریانویچ ملگونف»،جهانگرد روسی در سال ۱۸۵۸ و ۱۸۶۰ میلادی از سواحل جنوبی دریای کاسپین دیدن می‌کند. وی در سفرنامه‌اش درباره این تالاب می‌نویسد: «در سه (یا چهار) ورستی (شهر) عینک است که با سدی به دو دریاچه تقسیم می‌شود و شبیه عینک است. اینجا محلی است استراحتگاه، هم برای اهالی و هم برای پرندگان و شکارگاه است.

و من به آن سد می‌اندیشیم که در سال‌های اخیر آسفالت شد تا محله شلوغ و حاشیه‌نشینی که به خاطر همجواری «محله عینک» خوانده می‌شود، به شهر متصل شود. محله‌ای که مردمش تا فرصت دست دهد، با ریختن نخاله و ضایعات، انتهای تالاب را خشک می‌کنند تا کلبه‌ای برای خود و خانواده‌شان بسازند. وقتی سفرنامه «ناصرالدین شاه قاجار» را می خوانم، می بینم وسعت این آبگیر آنقدر زیاد بود که به روستاهای بالادست متصل می‌شد و حاشیه آن بجای آلونک‌ها و آپارتمان‌های بدون مجوز و ناایمن، پر از گُل‌های وحشی و باغ‌های توت بود.

ناصرالدین شاه در زمستان سال ۱۲۸۶ قمری هوس شکار به سرش می‌زند و بخاطر هوای معتدل شمال، به گیلان سفر می‌کند. روز ۲۹ ذی‌الحجه شاه مهیای شکار می‌شود. هوا صاف و آفتابی و مناسب گردش است. زعمای شهر، عینک را پیشنهاد می‌کنند. شاه درباره عینک می‌نویسد:« سوار کالسکه شدیم و به جانب عینک راندیم. از پیشقدمان، امین الملک، امین حضور، محمدعلی خان عکاسباشی، محمدحسن خان، حکیم الممالک و غیره و غیره همه بودند. در وسط پل عینک گفتم آفتابگردان زدند. پیشخدمتان و سواران آنجا ماندند. ما از پل رد شده، به راه افتاده رفتیم. اول راه باریک و پر آب بود. آب تا سینه اسب را می گرفت. اما گل و باتلاق مطلقا وجود نداشت. طرفین راه بنفشه آبی و قرمز و درختان شمشاد و خرم و غیره بسیار بود. و خیلی صفا و طراوت داشت. از روی اسب دست به بنفشه می‌رسید و سوار گل می‌توانست چید. ما خیلی گل چیدیم رفتیم تا به ده احمد گوراب برسیدیم. در سمت چپ راه بود و طرفین راه درخت توت و جنگل است. بالجمله راه غالبا آب و بسیار گل‌های بنفشه و غیره و شمشاد و در یمین و یسار روئیده. این راه می‌رود به پسیخان و از آنجا به فومن و تولم و شفت و خیلی هم محل تردد و عبور قوافل است. رسیدیم به دریاچه‌ای که منتهای عینک بود. خلاصه بازگشتیم به آفتابگردان که در وسط پل زده بودند و نماز گزارده، میوه خورده، باز سوار شدیم. این نوبت پیشخدمتان و غیره را رخصت دادیم که همراهی کنند و از همان راه که باز آمده بودم، باز رفتیم… .»

و من در پیاده روی دور تا دور تالاب عینک، وسعت نامحدود این تالاب را با زمان ناصرالدین شاه مقایسه می‌کنم که چقدر کوچک شده است. نه دیگر خبری از توتزارها هست و نه آبی که عمقش را نتوان دید و جای بنفشه، گل‌های بنفش سنبل آبی دیدگان را می‌فریبد.

آب عینک در پهنه اول به خاطر لایروبی و بهسازی پاک و شفاف است. ولی هرچه به پهنه دوم نزدیک می شویم، به دلیل ورود فاضلاب خانه‌هایی که در حریم تالاب ساخته شده، مامن موش‌های عظیم الجثه‌ای است که جسورانه جولان می‌دهند. تا سال ۱۳۷۴ وسعت این دریاچه را ۵٫۲۵ هکتار نوشته اند که کل اراضی و حریم سبز آن ۴۱هکتار بوده است. و اکنون ۵۹ هزار متر.

و من به باکلان‌های سر سیاهی خیره می‌شوم که بالای درخت‌های حریم تالاب، چشم بر ماهی‌هایی دوخته‌اند که دوستدارن محیط زیست برای پایداری حیات وحش تالاب در عینک رها می‌کنند و مردی ماهیگیر که قلاب به آب افکنده است. و حالا همین دوستدارن عینک، نگران لاک‌پشت‌های گوش قرمزی هستند که مردم در این تالاب رها می‌کنند. آنها می‌گویند بعد از سنبل آبی حالا باید نگران این گونه مهاجم باشیم که حیات تالاب را نشانه گرفته است.